عقد فضولی:عقدی است که کسی بدون داشتن سمت و اجازه از سوی غیر برای او انجام میدهد. برای مثال الف بدون داشتن سمت وکالت، اتومبیل ب را میفروشد.
عملیات اجرایی: اقدامات قانونی که برای اجرای یک حکم یا یک قرار قطعی بهوسیله دایره اجرای دادگاه یا اجرای ثبت اسناد یا سایر مقامات اجرایی صورت میگیرد.
عندالمطالبه: صفت اسناد یا بدهی است که به محض مطالبه دارنده آن باید پرداخت شود. مانند مهریه که به محض مطالبه زوجه باید از سوی زوج پرداخت شود.
ظهرنویسی: دارنده سند بدهی مانند چک، سفته و… در پشت آن، امضا و دستور میدهد که مبلغ سند به شخص دیگری پرداخت شود.
عاریه:عقدی است که به موجب آن یک طرف به طرف دیگر اجازه میدهد که از عین مال او مجانا استفاده کند؛ در حالی که عین مال از بین نرود. مانند آن که الف کتابش را به دیگری عاریه دهد.
عاقله: بستگان ذکور نسبی پدر و مادر قاتل به ترتیب طبقات ارث هستند که تحت شرایطی مسئولیت پرداخت دیه را دارند. برای مثال دیوانهای که مرتکب قتل غیرعمد شود، پرداخت دیه با عاقلهاش است.
ضرر مادی و معنوی: ضرر مادی همان ضرر مالی و بدنی است و ضرر معنوی، ضرری است که به شرف و حیثیت افراد وارد میآید. برای مثال با تخریب ملک دیگری، به او ضرر مادی وارد میشود و با اشاعه اکاذیب و دادن نسبت ناروا یا فحاشی، به او ضرر معنوی وارد خواهد شد.
.
ژوری: گروهی از طبقات جامعه که در رسیدگی و محاکمه بعضی از جرایم با قضات همکاری میکنند. در کشور ما در جرایم مطبوعاتی و سیاسی از هیات منصفه استفاده میشود.
سرقت:عبارت است از ربودن مال واشیای دیگری بدون رضایت او و بر خلاف حق. سرقت به دو دسته عمده سرقت تعریزی و سرقت حدی تقسیم میشود.
ضمان درک: مسئولیت فروشنده کالا نسبت به بهایی که در ازای فروش کالا از خریدار دریافت کرده، در هنگامی که کالای فروختهشده مال غیر باشد. در این حالت فروشنده باید بهای معامله را به خریدار رد کند.عین همین مسئولیت را خریدار نسبت به فروشنده در مورد بهای معامله دارد. یعنی اگر بهای معاملهای که او پرداخته است، مال غیر درآید، خریدار باید کالای خریداریشده را به فروشنده بازگرداند. در اصطلاح ر معاملات نوشته میشود که فروشنده ضامن درک بیع است.
دفاع: جوابی که اصحاب دعوی به یکدیگر میدهند.
دین حال: بدهی که موعد داشته و موعدش فرا رسیده باشد. در مقابل دین حال، دین موجل یا مدتدار قرار دارد.
دیه: اصولا مالی است که از سوی مجرم به شخصی که به واسطه ارتکاب جرم مصدوم شده است یا در مورد متوفی، به ورثه او باید پرداخته شود. در پارهای از موارد مجرم به جای قصاص باید دیه بپردازد. برای مثال اگر انجام قصاص مقدور نباشد یا صاحب خون یا مصدوم از قصاص عفو کند.
رهن: عقدی است که به موجب آن مدیون مالی را برای وثیقه به بستانکار میدهد و اگر مال مورد رهن از حالت وثیقه بودن خارج شود، میگویند از مال مورد رهن، فک رهن شده است.
حجب: حالت وراثی است که به علت بودن وارث دیگر، کلا یا بعضا از ارث محروم میشود. برای مثال با بودن فرزند برای متوفی، دیگر برادرش از او ارث نمیبرد. در این حالت میگویند فرزند متوفی، حاجب برادر متوفی است.